رویدادهای هنرهای تجسمی 86: تلخ یا شیرین؟
با انتخاب محمد باقر قالیباف در سال ۱۳۸۴ به عنوان شهردار تهران فردی در سمت معاون هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری کار خود را آغاز کرد که بیشتر برای سینماگران آشنا بود.
محمد مهدی عسگر پور که پیش از آن هم به کارگردانی سینما پرداخته بود و هم سابقه فعالیت مدیریتی در این بخش را داشت علاوه بر دخیل کردن شهرداری تهران در پروژههای تولید فیلم، در بخش تجسمی نیز دست معاون خود را باز گذاشت تا طرحهای جدید را به اجرا بگذارد.
به این ترتیب محسن هاشمی که در معاونت هنرهای تجسمی مشغول به کار بود و مدیریت موزه هنرهای دینی امام علی را نیز بر عهده داشت از رکود فعالیتها در مرکز هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و موزه هنرهای معاصر تهران استفاده کرد و به برپایی برنامههای مختلفی دست زد.
پس از برپایی سمپوزیوم مجسمهسازی با چوب، اولین مسابقه ادیان توحیدی در رشته طراحی پوستر، بزرگداشت نقاشان و خوشنویسان پیشکسوت در موزه امام علی و چند برنامه دیگر، بزرگترین اتفاق هنری سالهای اخیر که سمپوزیوم مجسمهسازی تهران بود با حضور هنرمندان سرشناسی مانند ” برت ون لو“ برگزار شد.
تابستان سال ۸۶ که از راه رسید هنوز مجسمههای این سمپوزیوم در شهر تهران نصب نشده بودند و محسن هاشمی در تلاش بود که شهرداران مناطق مختلف را قانع کند تا محل نصب مجسمهها را آماده کنند. البته حالا که گروه قبلی مدیران سازمان فرهنگی هنری تهران از سمتهای خود استعفا دادهاند این مجسمهها را میتوان در نقاط مختلف شهر دید.
در میانههای تابستان خبر استعفای عسگر پور اعلام شد. او در تمام گفتوگوهایی که در این باره انجام داد بر این نکته تاکید داشت که به میل خودش از سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران میرود اما این موضوع هم در گفتههایش وجود داشت که :”مدیرانی که سالها در حوزه فرهنگ و هنر کار کردهاند میدانند در این عرصه هیچ گاه بحث خوب و بد بودن شرایط مطرح نیست و بیشتر این مساله مورد نظر است که با تغییر شرایط، وضعیت تا چه اندازه برای کار حرفهای مناسب است؟ اگر مدیر احساس کند قطعه مناسبی برای تیم جدید نیست، کنار میرود تا فرد بهتری در آن تیم قرار گیرد.“
هاشمی نیز مدت کوتاهی پس از آن در سمت خود باقی ماند و پس از برگزار کردن اولین سمپوزیوم نقاشی و افتتاح باغ هنر ایران از معاونت هنرهای تجسمی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران کنارهگیری کرد تا فعالیتهای این مرکز نیز به همان حالت دوران گذشته برگردد.
پس از تغییر مدیران سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و حضور سردار نوریان در راس مدیریت این سازمان، مجتبی آقایی نیز مدیریت موزه امام علی را بر عهده گرفت و دومین دوره جایزه جهانی ادیان توحیدی را با تغییرات گسترده و کم کردن نیمی از جایزههای آن برگزار کرد.
جایزه گلستان متوقف شد
در نخستین دوره اعطای جایزه هیچ اسمی از کاوه برده نشد. آنها فقط اسم کاوه را دوست داشتند. من با جایزهی کاوه موافقت کردم؛ چون فکر میکردم این مرکزی میشود که میتوانیم با عکاسان جوان رابطه برقرار کنیم. در سال دوم زمانی که فرنود میخواست در جای دیگری نمایشگاه جنگ بگذارد، به او گفتم عکسهای کاوه را هم همراه آنها بگذارد که دستکم جوانان ببینند که در زمان جنگ تحمیلی، کاوه چه عکسهایی گرفته است
هنگامه گلستان
در سال ۸۶ جایزهای که برای یادبود کاوه گلستان برگزار میشد از ادامه کار خود بازماند. گلستان، عکاس و فیلمبردار ایرانی در جنگ عراق کشته شده بود و از سال ۸۳ تنها جایزه غیر دولتی عکاسی به نام او و به طور اختصاصی در حوزه عکاسی خبری برگزارشد.
آخرین روزهای فروردین سال گذشته جلسهای برگزار شد که در آن برپایی این جایزه به طور رسمی از جانب لیلی گلستان، خواهر کاوه گلستان به همسر و فرزند این عکاس خبری واگذار شد.
همسر گلستان در این جلسه عنوان کرد:”در نخستین دوره اعطای جایزه هیچ اسمی از کاوه برده نشد. آنها فقط اسم کاوه را دوست داشتند. من با جایزهی کاوه موافقت کردم؛ چون فکر میکردم این مرکزی میشود که میتوانیم با عکاسان جوان رابطه برقرار کنیم. در سال دوم زمانی که فرنود میخواست در جای دیگری نمایشگاه جنگ بگذارد، به او گفتم عکسهای کاوه را هم همراه آنها بگذارد که دستکم جوانان ببینند که در زمان جنگ تحمیلی، کاوه چه عکسهایی گرفته است.“
او در ادامه افزود:” من به برگزار کنندگان جایزه جریان را گفتم، آنها ناراحت شدند و گفتند تو میخواهی تمرکز را از جایزه به آن نمایشگاه جلب کنی. من با جایزه کاری نداشتم. دلم میخواست عکاسان جوان گزارشهای کاوه را ببینند. در طی این سه سال من صبر میکردم که آنها متوجه شوند. این سه سال هیچ چیزی برای کاوه نداشت.“
برپاکنندگان جدید جایزه گلستان تصمیم گرفتند وب سایتی از عکسهای کاوه راهاندازی کنند تا با نمایش آنها دریچهای برای آشنایی با تفکر آن عکاس مشخص شود.
بیشتر عکاسان خبری ایران با متوقف شدن این جایزه چندان موافق نبودند اما خانواده گلستان تصمیم خود را عملی کرد تا در مرحله بعد بتواند شیوه دیگری برای ماندگار کردن نام و یاد کاوه گلستان در پیش بگیرد.
سال دوسالانهها
سال ۸۶ را از نظر تعداد دوسالانههای برگزارشده در آن نمیتوان با هیچ یک از سالهای گذشته در عرصه هنرهای تجسمی ایران مقایسه کرد. وقتی سال ۸۶ آغاز شد نمایشگاهی در موزه هنرهای معاصر تهران برپا بود که عنوان ” نخستین دوسالانه چاپ دستی“ را داشت.
این نمایشگاه از اسفند ماه سال ۸۵ آغاز شده بود و مانند دیگر نمایشگاههایی که در آن سال در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شدند یک ماه پس از پایان زمان مشخص شده برای آنها نیز ادامه پیدا کردند.
هر چند عنوان دوسالانه برای این نمایشگاه انتخاب شده بود اما نه فراخوانی برای شرکت در آن منتشر شد و نه اثر جدیدی که به تازگی خلق شده باشد در آن به نمایش گذاشته شد.
بخش اعظم نمایشگاه را آثار موجود در گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران تشکیل میداد که پیش از آن و در دو نمایشگاه در معرض دید عموم قرار گرفته بود.
بخش دیگری از نمایشگاه نیز به آثار تعدادی از هنرمندان قاجار همچون میرزارضا خویی، صنیع الملک، ابوتراب غفاری و ...تعلق داشت که از نوع چاپ سنگی بود. در این بخش، پرترههای شخصیتهای عهد قاجار و تصویرسازی کتابهایی نظیر شاهنامه به چشم میخورد.
احمد وکیلی که دبیر این نمایشگاه بود خود اذعان داشت که عنوان دوسالانه چندان مناسب آن نیست:” قرار بود برای این نمایشگاه عنوان دوسالانه در نظر گرفته نشود اما در میانه کار این عنوان را انتخاب کردیم تا به همت مسوولان، پس از این دوسالانه شود، بهطور رسمی هم جایزه و هم فراخوان عمومی داده شود. اما این نمایشگاه دوسالانه نیست و شکل دوسالانه ندارد.“
گرافیستها هم در سال گذشته بالاخره موفق شدند نهمین دوسالانه خود را برگزار کنند. انجمن هنرمندان گرافیست ایران از سال ۸۵ در پی برگزار کردن این دوسالانه بود اما با تغییراتی که در مدیریتی مرکز هنرهای تجسمی وزارت ارشاد پیش آمد، سیاستهای نهاد اصلی تصمیمگیر و اجرا کننده در این حوزه نیز تغییر کرد.
بر خلاف روندی که در دولت قبلی در پیش گرفته شده بود تا انجمنهای هنرمندان هر رشته هنری خودشان مسئولیت برپایی دوسالانه ها را بر عهده بگیرند، حبیب صادقی، مدیر جدید مرکز هنرهای تجسمی این سیاست را در پیش گرفت که فعالیت تمام دوسالانهها زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام شود.
همین تغییر رویه موجب شد گرافیستها و مسئولان مرکز هنرهای تجسمی به راحتی به توافق نرسند. اما در نهایت این دو سالانه که مرحوم مرتضی ممیز بانی آن بود برگزار شد و اعضای انجمن هنرمندان گرافیست توانستند مانند دورههای گذشته با دعوت از هنرمندان سرشناس دیگر کشورها، دوسالانهای آبرومند برگزار کنند.
۱۳۹۶ طراح گرافیک از ۴۴ کشور جهان، ۶۱۴۶ اثر به دوسالانه ارسال کردند که هیات انتخاب در دو بخش ملی و بینالمللی ۹۱۸ اثر را برای نمایشگاه نهایی برگزید. هفت نمایشگاه جنبی، شامل ۲۵۳ اثر نیز در کنار بخشهای اصلی دو سالانه برگزار شد. بخش ملی هم دربر گیرنده هفت بخش با ۱۰۵ پوستربود که یک بخش جنبی طراحی گرافیک با عنوان گفتوگو، ترافیک و میراث فرهنگی را شامل میشد.
دو سالانه چاپ
دوسالانه گرافیک در تیر ماه برگزار شد یعنی در همان روزهایی که انتقادها از عملکرد حبیب صادقی افزایش پیدا کرده بود. به همین دلیل دو نشست مطبوعاتی با فاصله بسیار کوتاهی در کتابخانه موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد.
در نشستی که برای دوسالانه مجسمهسازی برپا شده بود مسئولان انجمن مجسمه سازان در آن زمان حتی اطلاع دقیقی از زمان برپایی دوسالانه نداشتند و فراخوان این رویداد نیز آماده نشده بود. اما کاریکاتوریستها که صاحب تنها دوسالانهای هستند که هر دو سال یکبار در موعد مقرر خودش برگزار میشود توانستند اطلاعات بیشتری به خبرنگارها بدهند. این دو دوسالانه هم بالاخره در پاییز و زمستان سال گذشته برگزار شدند و تفاوت چندانی با دورههای قبلی نداشتند.
پیش از برپایی دوسالانههای مجسمهسازی و کاریکاتور، دوسالانه دیگری در تابستان ۸۶ برگزار شد که اولین دوره آن بود. تقریبا در همان روزهایی که بحث امنیت اجتماعی و فعال شدن گشتهای ارشاد در کشور جدی شده و موج تازهای از برخورد با پوشش خانمها در خیابان در دستور کار نیروی انتظامی قرار گرفته بود، موزه هنرهای معاصر تهران نیز اولین دوسالانه طراحی پارچه و لباس را برگزار کرد.
حبیب صادقی، سرپرست موزه هنرهای معاصر تهران درباره برگزاری چنین نمایشگاهی در موزه عنوان کرد:” این دوسالانه جزو بحثهایی بود که دولت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ابلاغ کرد و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم برآن شد تا عالیترین مرکز نمایش تصویری را انتخاب کند و کانون توجه مخاطبان نیز جلب شود.“
اعضای انجمن طراحی پارچه و لباس از در اختیار گرفتن فضای موزه هنرهای معاصر خرسند بودند اما حتی بسیاری از اعضای همین انجمن کیفیت کارهای ارائه شده در آن را در حد آثار دانشجویی و غیر قابل اجرا ارزیابی کردند.
در همان روزهای برپایی این نمایشگاه مدیر داخلی و هماهنگی دبیرخانه نمایشگاه دیگری که با همین هدف و با نام ”زنان سرزمین من“ برگزار شده بود، عنوان کرد:” حدود ۵۰ درصد از طرحهای لباس و مانتو ارائه شده در این نمایشگاه که در قالب عکس ارائه شده، از طرحها و لباسهایی بوده که در دیماه ۸۵ و تیرماه ۸۶ در جشنواره «زنان سرزمین من» ارائه و به نمایش گذاشته شده است.“
و اما در آخرین ماه سال ۱۳۸۶ نیز بالاخره مرکز هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی توانست به اختلاف یک سال و نیمه خود با انجمن هنرمندان نقاش پایان دهد و هفتمین دوسالانه نقاشی معاصر ایران را برگزار کند. البته مسئولان وزارت ارشاد برای برپایی این دوسالانه انجن نقاشان را در هیچ یک از بخشهای این رویداد هنری سهیم نکردند و خود راسا آن را برگزار کردند.
پول در بازار تجسمی
اتفاق غیر منتظرهای که سال گذشته در فضای هنرهای تجسمی ایران روی داد افزایش چشمگیر قیمت آثار هنرمندان و افزایش میزان خرید و فروش این آثار بود. کارشناسان هنری دلایل متعددی را برای این موضوع عنوان کردند که مهمترین آنها به افزایش حجم نقدینگی در اختیار مردم و فروش خوب آثار هنرمندان ایرانی در حراجهای بین المللی واقع در امارات متحده عربی بازمیگشت.
یکی از آثار پرویز تناولی
در واقع بالا رفتن قیمت آثار هنرمندان با سابقه ایرانی با فروش این آثار در شعبههای کریستی و ساتبی در دبی شروع شد.
دلالان ایرانی توانستند درآبان ماه آثار هنرمندانی مانند پرویز تناولی و محمد احصایی را با قیمتهای در حدود ۲۰۰ هزار دلار در این حراجها به فروش برسانند.
سه ماه پس از آن در حراج کریستی در دبی حدود ۶۰ اثر هنری اعم از تابلوی نقاشی، مجسمه و عکس از هنرمندان ایرانی مجموعا به مبلغی حدود شش میلیون دلار به فروش رسید. هر چند قیمت آثار بهترین هنرمندان ایرانی هنوز فاصلهای زیاد از هنرمندان شرق آسیا دارد اما همین موضوع موجب آشفتگیهایی در بازار داخلی شد.
با افزایش قیمتها، هنرمندان قدیمیتر دیگر حاضر نبودند آثار خود را با قیمتهای قبلی در نمایشگاههای داخلی عرضه کنند. هنرمندان جوانتر نیز با پیروی از آنها قیمتهایی تازه برای آثار خود اعلام کردند. نکته جالب این بود که با وجود افزایش قیمتها، تعداد خریداران آثار هنری در داخل کشور افزایش بیسابقهای پیدا کرد.
در طول سال گذشته گروه تازهای که تا پیش از این جزو خریداران آثار هنری نبودند به این طیف اضافه شدند. همین امر موجب شد سه نمایشگاه بزرگ فروش آثار در داخل کشور نیز برگزار شود. برخلاف اولین اکسپوی هنری ایران که در سال ۸۳ برگزار شد و بسیاری از نهادهای دولتی خریدار آثار پس چند ماه آثار خریداری شده را به هنرمندان بازگرداندند، این سه فروش غیر دولتی توانستند به موفقیت دست پیدا کنند.
اولین نمایشگاه به انجمن هنرمندان نقاش اختصاص داشت که در آبان ماه و در کاخ سعد آباد برگزار شد. در بهمن ماه نیز گروه ” هفت نگاه“ دومین نمایشگاه خود را برگزار کرد. اولین نمایشگاه این گروه در سال ۸۵ با فروش کلی ۲۵۰ میلیون تومان به پایان رسیده بود اما فروش آنها در سال گذشته با ۴۰ درصد رشد به پایان رسید.
همزمان با نمایشگاه هفت نگاه، اولین اکسپو عکس ایران نیز در هتل استقلال برگزار شد. در این نمایشگاه۳۰۰ عکس از ۱۴۰ عکاس به نمایش درآمد و ۶۱ قطعه عکس از ۳۸ عکاس به مبلغ کلی ۵۰ میلیون تومان فروخته شد.
هر سه این نمایشگاهها از سوی گروهها و نهادهای غیر دولتی برگزار شد و خریداران اصلی آنها نیز مجموعهداران و مردم عادی بودند.
مرگ مجسمهها
نابود شدن مجسمههای شهری در ایران امری مرسوم است و معمولا هیچ نهادی مسئولیت آنها را قبول نمیکند. سال گذشته نیز این اتفاق مانند سالهای گذشته ادامه پیدا کرد. اولین اثری که خبر ناپدید شدن آن منتشر شد، مجسمه ” تقدیس“ ، اثر پرویز تناولی بود.
کامبیز شریف: در تماس با یکی از مسوولان سفارت جمهوری اسلامی ایران در پاریس مطلع شدم که مجسمه "رویش" یکسال پیش، پس از سقوط، شکسته و بهعنوان یک شیء مخروبه، به خارج از محل ساختمان منتقل شده است
این مجسمهی ۲۸۰ سانتی متری، سال ۱۳۵۵ ساخته شده بود و پس از احداث باغ مجسمه هنرمندان شهرداری تهران از پرویز تناولی خریداری و به آن باغ منتقل شد. اما در خرداد ماه دیگر هیچ اثری از آن نبود. با پیگیریهایی که تناولی انجام داد مشخص شد این مجسمه برای احداث سایت هلی برد از محل خود برداشته و به یک انباری انتقال یافت. مجسمه ” تقدیس“ در جریان این جابجاییها آسیب دید و چند تکه شد.
مجسمه ” نیلبک زن“ اثر بهمن محصص نیز سرنوشت مشابهای پیدا کرد. این مجسمه که از زمان افتتاح تئاتر شهر در مقابل این مجموعه نصب شده بود در زمان انقلاب به انبار تئاتر شهر منتقل شد. اما در جریان بازسازیهایی که سال گذشته در تئاتر شهر انجام شد مجسمه ”نیلبکزن“ به فضای زیر سن سالن اصلی انتقال یافت و بخشهایی از آن نیز جدا شد.
در نهایت بخش برجامانده از مجسمه در اختیار اداره کل هنرهای تجسمی قرار گرفت. عدهای از هنرمندان برای بازسازی آن اعلام آمادگی کردند اما پس از آن دیگر هیچ خبری از سرنوشت اثری که محصص در سال ۱۹۷۳ در ایتالیا خلق کرده بود، منتشر نشد.
از دو مجسمه تناولی و محصص بخشهایی برجاماند که امکان بازسازی آنها وجود داشته باشد اما مجسمه برگزیده سومین دوسالانه مجسمهسازی ایران که در سفارت ایران در فرانسه نصب شده بود به طور کامل از بین رفت. این اتفاق در سال ۸۵ روی داد اما اخبار آن یک سال بعد به ایران رسید.
کامبیز شریف، خالق این مجسمه درباره سرنوشت اثر خود گفت:” در تماس با یکی از مسوولان سفارت جمهوری اسلامی ایران در پاریس مطلع شدم که مجسمه "رویش" یکسال پیش، پس از سقوط، شکسته و بهعنوان یک شیء مخروبه، به خارج از محل ساختمان منتقل شده است.“
از دیگر آثار نصب شده در فضاهای شهری تهران که سال گذشته آسیب دیدند یا نابود شدند میتوان به مجسمه میدان انقلاب و نقاشیهای مسعود عربشاهی که در انبار ضایعات مجلس جای گرفته بود اشاره کرد.
درگذشتگان
در سال ۸۶ سه تن از هنرمندان هنرهای تجسمی درگذشتند که هر کدام از آنها در کار خود مبدع و نوآور بودند؛ هنرمندانی که پایههای هنر امروز کشور بر بستر تلاشهای آنها در نزدیک به نیم قرن پیش و دوران برداشتن نخستین گامها به سوی هنر مدرن شکل گرفته بود.
مارکو گریگوریان
خبر درگذشت مارکو گریگوریان روز ششم شهریور از ارمنستان به ایران رسید. در سالهای اخیر نام مارکو را فقط می شد در صحبتهای هنرمندان قدیمیتری شنید که سالها پیش در آتلیه او کار کرده بودند. هر چند حسرت حضور او در ایران یا نمایش مجموعهای از آثارش برای همیشه برای هنرمندان و هنردوستان جوانتر کشور برجاماند اما کشور ارمنستان صاحب مجموعه بزرگی از آثار خود او و آثاری است که سالها سرگرم جمع آوری آنها بود.
گریگوریان سال ۱۳۰۴ در خانوادهاى ارمنى در کرو پوتکین روسیه بهدنیا آمد. در سال ۱۹۳۰ خانواده او به شهر تبریز مهاجرت کرد. مارکو تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهرهای آبادان، اصفهان و کالج آمریکاییهای تهران به پایان برد و نقاشی را در مدرسه کمالالملک آغاز کرد؛ سپس به ایتالیا و مدرسه هنرهای زیبای رم رفت.
گریگوریان نخستین نمایشگاه انفرادی خود را در سال ۱۳۳۰ در رم برگزار کرد و در سال ۱۳۳۳ فارغالتحصیل شد و به ایران بازگشت. او پس از بازگشت به ایران، گالری استتیک را تاسیس کرد و هنرمندانی مانند فرامرز پیلارام، حسین زندهرودی و سیراک ملکونیان در آنجا رشد کردند.
او در همان زمان نقاشی قهوهخانهای را که در حال فراموشی بود دوباره زنده کرد. نخستین بیینال نقاشی تهران به کوشش گریگوریان، با همکاری اداره کل هنرهای زیبا، در سال ۱۳۳۷ برپاشد.
این بیینال با معرفی و نمایش آثار نقاشان نوگرای ایران، نقش مهمی در ادامه روند نقاشی معاصر ایران، ایفا کرد. او سالهای ۱۹۷۰- ۱۹۶۲ را در آمریکا گذراند و به تدریس در دانشگاه پرداخت و آثارش را در چندین گالری و موزه بهنمایش گذاشت اما پس از انقلاب ایران را ترک کرد و ساکن نیویورک شد.
ژازه طباطبایی
گریگوریان در سال ۱۹۹۱ نمایشگاهی از کارهای کاهگلیاش را در ایروان برپا کرد. او مجموعههای خود را که شامل حدود پنج هزار اثر بودند، به دولت تازه استقلال یافته ارمنستان هدیه و همان زمان مقدمات تاسیس موزه هنرهای خاور نزدیک را فراهم کرد.
در بهمن ماه سال ۸۶ دو هنرمند دیگر با فاصله اندکی درگذشتند. هنرمندانی که مدتها بود خبر بیماری آنها شنیده میشد. نیکول فریدنی، عکاسی که مناظر طبیعت ثبت شده توسط او در چند جلد کتاب گردآوری شده است ۱۷ بهمن درگذشت.
او که عکاسی را از دوران نوجوانی آغاز کرده بود در سالهای اخیر به شدت بیمار بود و توان حرکت بدون کمک دیگران را نداشت. او در سن ۷۳ سالگی، چند روز پس از سالگرد تولدش و در حالی که عکسهای دیگر عکاسان از او هنوز روی دیوارهای نگارخانهاش بود، بدرود حیات گفت.
سه روز پس از فریدنی نوبت به ژازه طباطبایی رسید تا مجسمههای آهنی خود را تنها بگذارد و برود. طباطبایی که سالها بود در کشور اسپانیا زندگی میکرد و هر از گاهی سری به ایران میزد، پاییز امسال به زادگاه خود بازگشت اما به دلیل بیماریهای مختلف به بیمارستان منتقل شد و نتوانست به اسپانیا بازگردد.
طباطبایی در این دوره سخت حتی به سرای سالمندان هم منتقل شد و به گفته دوستان نزدیکش از همکاری با پزشکان خودداری میکرد و در انتظار به پایان رسیدن عمر خود در ۷۷ سالگی بود.
او فعالیت هنری خود را خیلی زود و در دوران نوجوانی آغاز کرد و غیر از نقاشی ومجسمه سازی، چندین جلد کتاب شعر، مجموعه داستان و گردآوری فرهنگ عامه نیز در کارنامه کاری خود دارد اما شهرت او بیش از هر چیز به خاطر مجسمههایی است که از قطعات اسقاطی خودرو درست میکرد.
در طول سالهای گذشته چندین بار وعده داده شده بود که نمایشگاهی برای بزرگداشت او برگزار خواهد شد اما هیچ کدام از این وعدهها عملی نشد.